Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-09@01:57:46 GMT

لحظه‌ای پشیمان نبود

تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۵۳۴۱۵

لحظه‌ای پشیمان نبود

همشهری آنلاین _مریم مشکی:اذان که گفتند نماز را به جماعت خواندیم. بعداز نماز در فاصله‌ای که تا رسیدن اتوبوس بود هرکس مشغول کاری شد، یکی قرآن می‌خواند، یکی دعا می‌خواند، یکی پیام‌هایش را چک می‌کرد. بالاخره اتوبوس آمد و حرکت کردیم. تعدادمان زیاد نبود. در اتوبوس پراکنده شدیم.

گفت وگوی خواندنی با ۲ جانباز امر به معروف و نهی ازمنکر | اگر خون دل بود ما خورده‌ایم .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. | ضارب را بخشیدم

 

نشانی‌های شهادت در پایتخت | شهیدی که ضاربانش را رفقا صدا می‌کرد | جرم این شهدا دفاع از ناموس است

وارد حیاط مجتمعی شدیم، از درِ یکی از بلوک‌ها وارد شدیم و از پله‌ها بالا رفتیم، ساختمان نسبتا قدیمی بود، به طبقه سوم که رسیدیم بنری با عکس و نام شهید سلمان امیراحمدی خودنمایی می‌کرد. مادر شهید با خوشرویی به استقبال‌مان آمده بود. وارد که شدم دست راست اتاق کوچکی بود که دورتادور آن مبل چیده شده بود و چند عکس از پدر و شهدای خانواده جلب توجه می‌کرد. درست است این خانواده ۲ شهید داشتند: شهید روح‌الله امیراحمدی، شهید امر به معروف و نهی از منکر که در سال ۸۵به شهادت رسیده بود و شهید سلمان امیراحمدی که در اغتشاشات اخیر به فیض شهادت نایل شده بود و پدرشان حسینعلی امیراحمدی که جانباز بود و در اثر ابتلا به کرونا به فرزندان شهیدش پیوسته بود.

مادر شهید، نحوه شهادت ۲ شهید و خاطراتی از آنها داشت خودمانی و بی‌تکلف و با زبانی شیرین برای‌مان تعریف کرد. گفت که چطور همیشه با وضو به بچه‌ها شیر می‌داد، چطور آنها را به خواندن زیارت عاشورا و ترجمه آن تشویق می‌کرد. از شهادت سلمان برای‌مان گفت و اینکه چطور قبل از شهادت مانع کشیده شدن چادر از سر بانویی محجبه شده بود. گفت که به شهیدانش افتخار می‌کند و از اینکه آنها را در راه خدا داده است پشیمان نیست.

با سؤال یکی از حاضران ماجرای خوابی را که یکی از آشنایان دیده بود برایمان تعریف کرد: دیده بودند که گفته شد این شهید (سلمان امیراحمدی) ۳ روز مهمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بودند و برای پایان یافتن فتنه به خواندن نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) توصیه شده بود. از صحبت‌های شیرین مادر شهیدان خسته نمی‌شدیم اما باید می‌رفتیم تا به قرار بعدی برسیم. مسئولان گروه هدیه‌ای به رسم یادبود به مادر شهید تقدیم کردند و ایشان با دادن شکلات از ما پذیرایی کردند. بعد یک عکس دسته‌جمعی گرفتیم و از او خواستیم که برای‌مان دعا کنند. خداحافظی کردیم و به سمت اتوبوس برای رفتن به مقصد بعدی به راه افتادیم.

علی همیشه با  مادر

مقصد بعدی ما منزل شهید نام‌آشنایی بود در محله تهرانپارس، شهید امر به معروف و نهی از منکر؛ شهید علی خلیلی. اتوبوس در خیابان اصلی ایستاد و ما برای رسیدن به منزل شهید مسافتی را پیاده رفتیم. وارد ساختمان شدیم. با چند نفر از خانم‌ها با آسانسور به طبقه سوم رفتیم و بقیه از پله آمدند. مادر و خواهر شهید با چهره‌ای متبسم به استقبال‌مان آمدند. منزل نسبتا کوچکی داشتند که با سلیقه و زیبا چیده شده بود. روی دیوار مقابل در ورودی چهره خندان مربی شهید علی خلیلی در میان قاب عکس، گویی به تک‌تک ما خوشامد می‌گفت. عکاس مجموعه از مادر شهید خواست که روی مبل کنار عکس فرزندش بنشیند. بی‌تکلف پذیرفت، بقیه دورتادور اتاق نشستیم و آماده شنیدن صحبت‌های مادر شهید شدیم.

بانویی مهربان و آرام اما مقتدر و محکم که با زبانی روان و ساده اما پرمغز از پسرش برای‌مان گفت. از زندگی کوتاه اما پربرکتش، ماجرای ضربت خوردنش را، از ۲ سالی که همچون شهیدی زنده در کنار آنها بود. از اینکه نفسش به نفس او بند بود. از دوستانی که بعداز شهادتش با او رفیق شده بودند. از کتاب‌هایی که شاگردان و دوستانش درباره او نوشته بودند. از اینکه علی‌آقا ذاتا بچه خوبی بود. از چله‌های زیارت عاشورایی که می‌گرفت. از اینکه ضارب خود را رفیق خطاب می‌کرد و سفارش کرده بود او را ببخشند، خلاصه از بزرگی و شایستگی علی‌آقا برای شهادت. خانم خلیلی اعتقاد داشت که علی‌آقا هر لحظه و هرجا کنار اوست و او را در کارها و تصمیم‌گیری‌ها یاری می‌کند.

کد خبر 756906

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: مادر شهید برای مان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۵۳۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • مادر شهیدان «جوینی» به فرزندان شهیدش پیوست
  • روایت پری خانه ما از راز مادران چند شهید
  • مراسم گرامیداشت چهلمین روز شهادت شهدای راه قدس
  • ننه گلبهار دوستت داریم
  • یادواره شهدای اردیبهشت ماه قزوین برگزار می‌شود
  • شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
  • شهادت نوزاد نجات یافته از شکم مادر شهید + فیلم
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد